فرشته من به دنیا اومد
روز ١٧ شهریور ساعت ٨:٣٠ صبح فرشته آسمونی من زمینی شد. روز خیلی سختی بود ولی با دیدن نازنینم کلی خوشحال شدم. بی حسی موضعی شدم برای همین خیلی ترسیدم ، جو اتاق عمل منو ترسونده بود و باعث شد گریه کنم طوری که کل کادر اتاق عمل اومدن بالا سر من تا آروم بشم ، خانم دکتر مهربونم منو میبوسید و آرومم میکرد. خلاصه در ساعت ٨:٣٠ صبح صدای گریه دخترم شنیدم حالم بهتر شد. ساعت ١٠ صبح هم خودم منتقل کردند به اتاقم ولی اجازه ندادند تکون بخورم و تا شب دراز کشیده بودم . روز بعد باید از تخت پایین میومدم خیلی سخت بود ولی بابای خوبت خیلی به من کمک کرد دستش درد نکنه. این چند روز مامانی اکرم و بابا مجید خیلی خیلی حمایتم کردند اگر کمک های اونها نبود من نمیتو...
مناجات
محبوبم ، پناه خستگیهام و بهترین رفیق زندگیم امشب مثل همیشه محتاج نگاه و توجه هستم. مثل تمام زمانهایی که به تو و آغوش پرمهر تو پناه میارم و تو مهربانانه دردهایم را میشنوی و در زمان مناسب پاسخم را میدهی وحتی گاهی جوابی نمیدهی ولی مرا منصرف میکنی و من بارها این تدابیر زیبای تو را دیده ام. مهربانم ، عشق زندگیم ، انگیزه تمام تلاشهایم امشب بیشتر از همیشه مرا دریاب و این نگرانیها را از من بگیر. خودم و طفلم را به تو میسپارم خودت بهترینها را برای هردوی ما رقم بزن. دوستت دارم ، دوستم داشته باش. امشب آخرین شبی که خونه هستم همراه با تکونهای شدید دخترم .فردا شب قراره برم بیمارستان بخوابم تا صبح یک شنبه دختر گلم به دنیا بیاد. ...
عکس های سیسمونی دخترنازم
امروز به تشویق خاله فاطمه ازاتاق خوشگلت عکس گرفتم گذاشتم تووبلاگت،دوستت دارم نازگلم برای دیدن بقیه عکسها روی ادامه مطلب کلیک کنید نظر یادتون نره ...
فقط 2 روزه دیگه مونده به مادر شدن من.....
عزیز دلم ،دختر نازم فقط دو روزه دیگه مونده تا من صورت ماهت ببینم.باورکن به حدی بیتاب و مشتاقم که چند شبه نمیتونم خوب بخوابم.البته راستش بگم کمی هم استرس دارم ، آرزو دارم همه چیز به خوبی بگذره و من و تو به شادی به هم برسیم. چند روزه که بابا جون و مامانی اکرم اومدن پیش من که تنها نباشم و قراره که مامانی اکرم بیاد با من بیمارستان که کمکم کنه تا از تو خوب مراقبت کنم ، جای مامانی مهین خیلی خاله کاش الان بود و این لحظات شاد با هم بودیم ،از خدا میخوام که شادش کنه و تو را بهش نشون بده. راستی خانم خانما ، دختر دایی مهربونت طاهره هم اومده پیشمون و منتظر اومدن تو به این دنیاست ،من خیلی دوستش دارم کلی به مامان کمک میکنه تا تو ...
تعیین تاریخ تولددخترنازم
عزیزم ،خانم خوشگله ،امروز رفتم دکتر تا بهم بگه توکی به دنیا میایی ،خانم دکترصدای قلب قشنگت شنید و گفت ١٦ شهریور برم بیمارستان بستری بشم صبح ١٧ شهریور عمل بشم تا تو به دنیا بیایی . این روزها خیلی سخت و دیر میگذره. خیلی دوستت دارم نازگلم ...
روزی که برای دخترم وبلاگ درست کردم
سلام دخترگلم امروز تصمیم گرفتم برات یک وبلاگ درست کنم تاهروقت خانم شدی خودت بادستهای خوشگلت مطلب بنویسی٠ من هنوزصورت ماهت ندیدم،آخه هنوزبه دنیا نیومدی نازنینم،فردا میرم دکترتاوقت به دنیااومدنت به من بگه. الان ٣٦هفته است که تودرون من زندگی میکنی،این روزها خیلی پرتحرک شدی خوشگلم،اینقدر تکون میخوری که بابات هم تکونهات میبینه وهی نازت میده مخصوصا وقتی دست میذاره روی شکم من تاباهات حرف بزنه وتوهم زیر دستش ضربه میزنی که بگی صداش میشنوی نمیدونی چقدرخوشحالش میکنی قربونت برم که اینقدر بامعرفتی . پرینازم من وبابا بیصبرانه منتظراومدنت هستیم. ...